بازنگری بازی The Last Guardian – رابطهای عمیق از جنس عشقی ناشناخته
بسیاری از ما خاطرات متعددی با ساختههای استودیوی تیم آیکو رقم زده ایم. در حقیقت تعداد ساخته های این استدیو چندان نیست اما خاص بودن بازیهای آن است که سبب شده تا نام تیم آیکو همیشه به خوشی و خوبی بر روی زبان گیمرها آید . ساختههای این استودیو، مخاطبان را از نظر احساسی تحت تاثیر قرار میدهد و ماجراجویی متفاوت و متنوعی را برای آنها رقم میزد. در این مقاله قصد داریم تا نگاهی دوباره به آخرین و جدیدترین ساخته استودیوی یعنی بازی The Last Guardian داشته باشیم. لست گاردین آنطور که باید و شاید مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار نگرفت. اما این موضوع چیزی از ارزشهای بازی کم نکرده و کماکان طرفداران میتوانند از تجربهی روند متفاوت و منحصر به فرد این اثر، لذت ببرند. در ادامه همراه وب سایت نوین اسپات باشید.
مدیوم گیمینگ در طی سال های اخیر با تغییرات ریز و درشتی روبرو شده و از همین رو شاهد ساخت بازی های مختلف در ژانرهای متعدد بودیم. داستان پردازی و شخصیت پردازی در بازی های امروزی به یکی از مهمترین عناصر تبدیل شده و بازیکنان انتظارات زیادی را از این مقوله دارند. بسیاری از بازی هایی که در دههی اخیر منتشر شدهاند، احساسات عمیقی را به مخاطبان ارائه نمودهاند و توانستهاند گیمرها را در دنیای خود غرق کنند. استودیو تیم آیکو یکی از معدود استودیو هایی بود که تمرکز بسیار زیادی بر روی ارائهی احساسات در بازیهای خود داشت. بازی The Last Guardian نیز از این قاعده مستثنا نیست. این اثر نهایتاً پس از سالها تاخیر و کنسل شدن روند توسعه، در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. طرفداران بازیهای تیم آیکو به شدت از این اثر استقبال کردند و در همین حال بسیاری از منتقدان نسبت به هوش مصنوعی ضعیف و کنترل سخت بازی و مشکلات فنی، اعتراض داشتند. اما چه مواردی سبب شد تا این عنوان در خاطر بسیاری از گیمرها باقی بماند؟
تقریبا اکثر مخاطبان با شنیدن نام لست گاردین، یاد روند توسعهی پر پیچ و خم و تأخیر های متعدد آن میافتند. در ابتدا قرار بود تا بازی در سال ۲۰۱۱ انتشار یابد اما انتشار کنسول نسل هشتمی کمپانی سونی سبب شد تا تغییراتی در استراتژی ساخت این اثر به وجود آید. چهار سال از سال ۲۰۱۱ گذشت و هیچ خبری در خصوص بازی لست گاردین منتشر نشد تا اینکه نهایتا در سال ۲۰۱۵ توسعهدهندگان از جلوهی جدید بازی رونمایی کردند و به مخاطبان وعدهی انتشار در سال ۲۰۱۶ را دادند.
در این اثر کنترل پسرک بی نام و نشانی را بر عهده می گیرید که بدون خبر از گذشته خود در سرزمینی عجیب بیدار می شود. در همان ابتدا، پسرک با موجودی بزرگ و تقریباً ترسناک به نام تریکو روبرو میگردد و طولی نمی کشد که این پسر رابطهی دوستانه و بسیار زیبایی را با این هیولا شکل میدهند. داستان این اثر آنچنان پیچیده نبود اما بسیاری از مخاطبان نسبت به حفره های داستانی و همچنین بی پاسخ ماندن بسیاری از سوالات، ابراز ناراحتی کردند. درست همانند ساختههای پیشین استودیوی تیم آیکو، محوریت The Last Guardian بر روی همکاری بین شخصیتهای اصلی و یاران میباشد. در طول بازی شاهد ایجاد پیوند بسیار زیبایی میان این پسرک بی نام و نشان و هیولایی که او را در این دنیا یاری میکند، هستیم. توسعهدهندگان بگونهای محیطها را طراحی و دیالوگها را نوشته اند که احساس شکل گرفته بین این دو شخصیت به صورت کامل بروز داده میشود. اما یکی دیگر از مهمترین قسمت های بازی، پازل ها و معماهای منحصر به فرد آن میباشد که در اکثر مواقع با همکاری صورت گرفته بین دو شخصیت و با استفاده از قابلیتهای منحصر به فرد آنها، حل میشوند. همچنین برای شکست دادن برخی از دشمنان باید به قدرتهای هیولای بزرگ بازی یعنی تریکو تکیه کنید.
موضوع اینجاست که تریکو توسط هوش مصنوعی کنترل می شود. شما میتوانید به تریکو دستور دهید اما گاهی اوقات این هیولای بزرگ از دستورات شما سرپیچی میکند. همین موضوع سبب شد تا بسیاری از منتقدان ارتباط با این هیولای بزرگ را کمی خسته کننده اعلام کنند. اما با پیشروی در داستان، کم کم نسبت به این موارد عادت میکنید و تصمیم می گیرید که این هیولای بزرگ را بیشتر دوست داشته باشید. حتی در برخی از شرایط، تریکو پا بر روی قوانین خود میگذارد تا بتوانند پسرک را از مخمصه نجات دهد. این صحنههای احساسی به وفور در بازی یافت میشوند و سبب میشود که بیشتر و بیشتر در دنیای The Last Guardian غرق شوید. در اکثر زمان خود بههنگام تجربه بازی، مشغول گشت و گذار و پیدا کردن موارد مختلف در دنیای بزرگ لست گاردین هستید. در این زمانها، موسیقی امبینت بسیار زیبایی پخش میشود که روح مخاطب را جلا می دهد و لذت گشت و گذار در دنیای بازی را چندین برابر می کند.
همانطور که در جریان هستید کارگردانی بازی برعهده آقای فامیتو اوئدا می باشد. وی در طراحی و خلق اتمسفرهای منحصر به فرد، استاد است و میتواند از یک شخصیت بی نام و نشان یا یک هیولای ترسناک، قهرمانی دوست داشتنی بسازد. دنیای بازی وسیع و آزاد است اما ماموریت های فرعی چندانی در آن یافت نمی شود یا انتظار نداشته باشید که The Last Guardian شما را تشویق به آپگرید کردن شخصیتهای اصلی بکند. اینجاست که تفاوت ساختار لست گاردین با دیگر عناوین مشخص میشود. در پایان باید کمی در خصوص طراحی هنری مینیمالیست بازی صحبت کنم. این طراحی آنقدر زیباست که فکر میکنید تمام دنیای بازی را با آبرنگ نقاشی کشیدهاند. بازی همواره احساس تنها بودن در دنیای بزرگ و وسیع را به شما میدهد و این تنهایی کاملا ملموس است.
نمیتوان گفت که لست گاردین یک بازی بی عیب و نقص به شمار میرود. مسلماً میتوان اشکالاتی را در حرکت دادن شخصیت اصلی یافت کرد. همین موضوع مشکلاتی را در انتهای بازی و به هنگام رویارویی با چالشهای نهایی، ایجاد میکند. برخی از تکسچرها در این دنیای زیبا، بسیار بی کیفیت طراحی شدهاند و ممکن است در ذوق مخاطب بزنند. با تمام این اوصاف، فکر می کنم که لست گاردین وظیفه اصلی خود را مبتنی بر ارائه یک بازی ویدیویی احساسی و متفاوت برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، درست انجام داده.
دیدگاه کاربران
0 دیدگاهاولین نفری باشید که نظر میدهد...
پاسخی بگذارید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *